كاش ميشد سرزمين عشق را در ميان گام ها تقسيم كرد / كاش ميشد با نگاه شاپرك عشق را بر آسمان تفهيم كرد / كاش ميشد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز كرد / كاش ميشد با پري از برگ ياس تا طلوع سرخ گل پرواز كرد / كاش ميشد با نسيم شامگاه برگ زرد ياس ها را رنگ كرد / كاش ميشد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ كرد / كاش ميشد در سكوت دشت شب ناله ي غمگين باران را شنيد / بعد,دست قطره هايش را گرفت تا بهار آرزو ها پر كشيد / كاش ميشد مثل يك حس لطيف لا به لاي اسمان پر نور شد / كاش ميشد چادر شب را كشيد از نقاب شوم ظلمت دور شد / كاش ميشد در ميان ژاله ها جرعه اي از مهرباني را چشيد / در جواب خوب ها جان هديه داد,سختي و نامهرباني را شنيد .
.
.
.
.
.
"مريم حيدر زاده"
نظرات شما عزیزان:
fatima 
ساعت19:15---1 خرداد 1392
سلام چه وب زیبایی داری؟؟؟؟؟؟
به من هم سر بزن پشیمون نمیشی
Taha: salam aziz chashm
Mahdiyeh 
ساعت16:59---29 ارديبهشت 1392
دارم فکر میکنم...
کسی که با رفتنش خوشبختی رو ازت می گیره
چه جوری می تونه بهت بگه
روزی هزار باربرات ارزوی خوشبختی می کنم !
Taha:merccccc abjii mahdieye joonam booos
نوشته شده در دو شنبه 28 / 2 / 1392برچسب:
,
ساعت
22:49 توسط محمد طاها
|