خط خطي هاي يه پسر

عادت ندارم سيگارم را با آتش ديگران روشن كنم/دلم با آتش ديگران سوخت همين كافيست .......................خيلي خوش اومدي به كلبه ي من.

به هر كسي دس دادي دستو بپا..........بترس از گرگاي آدم نما...........تن لختتو بده به كسي كه روح لختشو هديه ميده بهت و پاش ميوفته........بپا بكارت روحت خط نخوره........اين يكي پرده رو نميشه دوخت دوباره.......
نوشته شده در دو شنبه 4 / 3 / 1398برچسب:,ساعت 17:34 توسط محمد طاها|

 

 

کنار دریا

عاشق باشی

عاشق تر می‌شوی

و اگر دیوانه

دیوانه تر

این خاصیت دریاست ...

به همه چیز

وسعتی از جنون می‌بخشد ....


کنار دریا همیشه جای منه.شما چطور؟

 

نوشته شده در چهار شنبه 6 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 10:51 توسط محمد طاها|

قطعه ی گمشده ای از پر پرواز کم است

یازده بار شمردیم و یکی باز کم است

این همه آب که جاریست نه اقیانوس است

عرق شرم زمین است که سرباز کم است

اللهم عجل لولیک الفرج

نوشته شده در چهار شنبه 6 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 10:49 توسط محمد طاها|

مینویسم سرشار از عشق

برای تویی که همیشه...

تنها مخاطب خاص دل نوشته های منی!!!

برای تو که بخوانی!!! بدانی !!!

دوست داشتنت در من بی انتهاست...

 

نوشته شده در چهار شنبه 6 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 10:32 توسط محمد طاها|

وقتي كسي رو دوس داري/حاضري جون فداش كني/حاضري دنيارو بدي/فقط يه بار نيگاش كني/به خاطرش داد بزني/به خاطرش دروغ بگي/رو همه چي خط بكشي/حتي رو برگ زندگي/وقتي كسي تو قلبته/حاضري دنيا بد باشه/اما كسي كه عشقته/عاشقي رو بلد باشه/قيد تموم دنيا رو/به خاطر اون مي زني/خيلي چيزا رو ميشكني/تا دل اون و نشكني/حاضري كه بگذري از/دوستاي امروز و قديم/اما صداش و بشنوي/شب از ميون 2 تا سيم/حاضري قلب تو باشه/پيش چشماي اون گرو/فقط خدا نكرده اون/ يه وقت بهت نگه برو/حاضري هر چي دوس داري/به خاطرش رها كني/حسابتو حسابي از/مردم شهر جدا كني/حاضري حرف قانون و/ساده بزاري زير پات/به حرف اون گوش كني و/به حرف قلب با وفات/وقتي بشينه به دلت/از همه دنيا ميگذري/تولد دوبارته/اسم اون و كه مي بري/حاضري جونت و بدي/يه خار توي دساش نره/حتي يه ذره گرد و خاك/تو معبد چشاش نره/حاضري مسخرت كنن/تموم آدماي شهر/اما نبيني اون باهات/كرده واسه يه لحظه قهر/حاضري هر جا كه بري/به خاطرش گريه كني/بگي كه محتاجشي و/به شونه هاش تكيه كني/حاضري كه به خاطر/خواستن اون ديوونه شي/رو دست مجنون بزني/با غصه ها همخونه شي/حاضري مردم همشون/تورو بادست نشون بدن/ديوونه هاي دوره گرد/واسه تو دست تكون بدن/حاضري اعتبارت و/ به خاطرش خراب كنن/كارتو به كسي بدن/جات اون و انتخاب كنن/حاضري كه بگذري از/شهرت و اسم و آبروت/مهم نباشه كه كسي/نخواد بشينه روبروت/وقتي كسي تو قلبته/يه چيز قيمتي داري/ديگه به چشمت نمياد/اگر كه ثروتي داري/حاضري هر چي بشنوي/حتي اگه سرزنشه/به خاطر اون كسي كه/خيلي برات با ارزشه/حاضري هر روز سراون/با آدما دعوا كني/غرورت و بشكني و/باز خودت و رسوا كني/حاضري كه بخاطرش/ پاشي بري ميدون جنگ/عاشق باشي اما بازم/ بگيري دستت يه تفنگ/حاضري هر كي جز اون و/ساده فراموش بكني/ پشت سرت هر چي ميگن/ چيزي نگي گوش بكني/حاضري هر چي كه داري/بيان و از تو بگيرن/ پرنده هاي شهرتون/دونه به دونه بميرن/وقتي كسي رو دوس داري/صاحب كلي ثروتي/نزار كه از دستت بره/اين گنج خيلي قيمتي/وقتي كسي رو دوس داري/حاضري جون فداش كني/تمام دنيا رو بدي/فقط يكم نگاش كني..................................نفسم من حاضرم تو حاضري?

نوشته شده در دو شنبه 4 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 17:39 توسط محمد طاها|

وقتي فراموشت خواهم كرد كه عقلم خاموش, نفسم قطع, روحم در آسمان و بدنم زير خاك باشد.................................................................... كوچه را ديدي به وقت شب چه تنها مي شود??/بي تو از آن كوچه هم تنها ترم.....................................................................براي شادي روحم صلوات, لازم نيست , فاتحه ام خوانده مي شود اگر يك لحظه از من دلگير باشي.................و...

نوشته شده در جمعه 1 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 18:22 توسط محمد طاها|

دارم فكر مي كنم..........كسي كه با رفتنش خوشبختي رو ازت گرفته..... چجوري مي تونه بهت بگه:روزي هزار بار برات آرزوي خوشبختي مي كنم? ....................[مممممممممممممررررسي آبجي مهديه جوووونم]......
نوشته شده در سه شنبه 29 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 18:50 توسط محمد طاها|

مي داني?......آدم هاي ساده....ساده هم عاشق مي شوند.......ساده صبوري مي كنند........ساده عشق مي ورزند.......ساده مي مانند........اما سخت دل مي كنند........جان مي دهند..........سخت مي شكنند........سخت فراموش مي كنند........ آدم هاي ساده.............................اينو آبجي مهديه ي نازم گفته قربوونه زبونش كه گل گفته...
نوشته شده در سه شنبه 29 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 18:50 توسط محمد طاها|

زندگي شادي و خنديدن نيست / زندگي لحظه اي آسودن نيست / زندگي شرح غم قصه ي ماست / زندگي قصه ي پر غصه ي ماست / زندگي قصه ي پر ناله و درد / زندگي جايگه جنگ و نبرد / زندگي قصه ي افسردن هاست / زندگي لازمه ي مردن هاست / زندگي مرگ بر اين بودن هاست / زندگي بي كسي و غم زدگيست / زندگي قصه ي غربت زدگيست / زندگي تنگ شدن تا خفگيست / زندگي چشم به غم وا كردن / زندگي يكسره غوغا كردن / زندگي روز و شبش بدبختيست / زندگي اول و آخر سختيست . . . . . . . . . .واقعا...نه?
نوشته شده در سه شنبه 29 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 11:27 توسط محمد طاها|

كاش ميشد سرزمين عشق را در ميان گام ها تقسيم كرد / كاش ميشد با نگاه شاپرك عشق را بر آسمان تفهيم كرد / كاش ميشد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز كرد / كاش ميشد با پري از برگ ياس تا طلوع سرخ گل پرواز كرد / كاش ميشد با نسيم شامگاه برگ زرد ياس ها را رنگ كرد / كاش ميشد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ كرد / كاش ميشد در سكوت دشت شب ناله ي غمگين باران را شنيد / بعد,دست قطره هايش را گرفت تا بهار آرزو ها پر كشيد / كاش ميشد مثل يك حس لطيف لا به لاي اسمان پر نور شد / كاش ميشد چادر شب را كشيد از نقاب شوم ظلمت دور شد / كاش ميشد در ميان ژاله ها جرعه اي از مهرباني را چشيد / در جواب خوب ها جان هديه داد,سختي و نامهرباني را شنيد . . . . . . "مريم حيدر زاده"
نوشته شده در دو شنبه 28 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 22:49 توسط محمد طاها|


آخرين مطالب
» kenar darya
» agha jan sharmandatam
» واسه تو
» اينم واسه عسلم قربوونش برم كه كل دنيامه.....
» [دم شاهين گرم]{يه نصيحت}
» [ آبجي عسل ]
» "چجوري?"
» "آدم هاي ساده"
» [زندگي]
» "سرزمين عشق"
» آغوش

 Design By : Pichak